English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5808 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time sampling U نمونه گیری زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sampling U نمونه گیری
sampling U نمونه
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
sampling U نمونه برداری مزه کردن
sampling U نمونه برداری
sampling test U ازمون نمونهای
sampling servo U دستگاه نمونه گیری خودکار
sampling distribution U توزیع نمونه گیری
fractional sampling U نمونه گیری مکانیکی
sampling rate U نرخ نمونه برداری
sampling tests U ازمایشهای نمونهای
sampling theory U نظریه نمونه گیری
sampling unit U واحد نمونه گیری
cluster sampling U نمونه گیری خوشهای
double sampling U نمونه گیری چندگانه
controlled sampling U نمونه گیری کنترل شده
domal sampling U نمونه گیری خانواری
sampling bias U سوداری نمونه گیری
stratified sampling U نمونه گیری لایهای
sampling population U جامعه نمونه گیری
sampling offer U عرضه ازمایشی
two stage sampling U نمونه گیری دو مرحلهای
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
acceptance sampling U پذیرش کالاپس از نمونه برداری
sampling in motion U نمونه برداری در حال انتقال
area sampling U نمونه گیری منطقهای
area sampling U نمونه گیری منطقه یی
accumulative sampling U نمونه گیری پیاپی
activity sampling U نمونه گیری از فعالیت
sampling variability U تغییر پذیری نمونه گیری
sampling equipment U دستگاه نمونه گیر
sampling error U اشتباه نمونه گیری
quota sampling U نمونه گیری سهمیهای
random sampling U نمونه گیری تصادفی
biased sampling U نمونه برداری غیرتصادفی
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
sampling error U خطای نمونه گیری
systematic random sampling U نمونه گیری تصادفی منظم
multi stage sampling U نمونه گیری چند مرحلهای
simple randon sampling U نمونه گیری تصادفی ساده
stratified random sampling U نمونه گیری لایهای تصادفی
bed load sampling U نمونه برداری از بار کف
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
from time to time <idiom> U گاهگاهی
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
for the time being <idiom> U برای مدتی
at a specified time U در وقت معین یا معلوم
out of time U بیموقع
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
take your time U عجله نکن
time will tell U در آینده معلوم می شود
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
behind time U بی موقع
behind time U دیر
at the same time U در عین حال
at the same time U در ان واحد
at the same time U ضمنا"
It's time U وقتش رسیده که
against time U رکوردگیری
against time U تایم گیری
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
There is yet time. U هنوز وقت هست.
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
on time <idiom> U سرساعت
out of time U بیگاه
out of time U بیجا
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
time after time <idiom> U مکررا
time out <idiom> U پایان وقت
while away the time <idiom> U زمان خوشی را گذراندن
in no time <idiom> U سریعا ،بزودی
in time <idiom> U قبل از ساعت مقرر
time is up U وقت گذشت
time in U ادامه بازی پس از توقف
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
at another time U در زمان دیگری
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
what is the time? U چه ساعتی است
what is the time? U وقت چیست
all-time U همیشگی
from time to time U هرچندوقت یکبار
from time to time U گاه گاهی
all-time U بیسابقه
all-time U بالا یا پایینترین حد
from this time forth U ازاین ببعد
from this time forth U زین سپس
from this time forth U ازاین پس
for the time being U عجالت
many a time U چندین بار
many a time U بارها
one-time U پیشین
what time is it? U چه ساعتی است
up time U زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
just in time U درست بموقع
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
to know the time of d U اگاه بودن
to know the time of d U هوشیاربودن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
in time U بجا
in time U بموقع
in the time to come U اینده
in the time to come U در
in the mean time U ضمنا
in no time U خیلی زود
to d. a way one's time U وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
two time U دو حرکت ساده
i time U time Instruction
one-time U قبلی
one-time U سابق
down time U زمان بیکاری
down time U وقفه
down time U زمان تلفن شده
down time U مدت از کار افتادگی
on time U مدت دار
once upon a time U روزگاری
Our time is up . U وقت تمام است
once upon a time U یکی بودیکی نبود
one at a time U یکی یکی
One by one . One at a time . U یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
about time <idiom> U زودتراز اینها
all the time <idiom> U به طور مکرر
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
down time U زمان توقف
down time U زمان تلف
f. time U روزهای تعطیل دادگاه
four-four time U چهارهچهارم
three-four time U نت
mean time U زمان متوسط
mean time U ساعت متوسط
even time U دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
since that time. thereafter. U ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
What time is it?What time do you have? U ساعت چند است
At the same time . U درعین حال
off time U وقت ازاد
off time U مرخصی
old time U قدیمی
down time U مرگ
once upon a time U روزی
any time <adv.> U درهمه اوقات
time U فرصت
time U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
specified time U وقت معین
time [s] <adv.> U دفعه
two-two time U نتدودوم
time U فرصت موقع
time U دفعه وقت چیزی رامعین کردن
What have you been up to this time? U حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
time U وقت معین کردن
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
time U تایم
time U متقارن ساختن
time U مرورزمان را ثبت کردن
time U زمانی موقعی
time U ساعتی
time U وقت قرار دادن برای
time U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U ثیر قرار میدهد
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time U تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time U زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
some time or other U یک روزی
some time or other U یک وقتی
some time U مدتی
some time U یک وقتی
she is near her time U وقت زاییدنش نزدیک است
time U TIفرمان E
time U اندازه گیری زمان یک عملیات
time U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
at any time <adv.> U درهمه اوقات
any time <adv.> U همیشه
time U هنگام
time U فرصت مجال
any time <adv.> U هر بار
time U گاه
at any time <adv.> U هر بار
time U زمان
time out U مهلت
time out U تایم
time U وقت
time out U ایست
time U مدروز
time out U ساعت غیبت کارگر
time out U وقفه فاصله
at any time <adv.> U همیشه
time U عهد
Recent search history Forum search
2off-season
2off-season
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1time is prceious it has great
2برنامه استخر
1امیدوارم جوش باشی
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1Waste of time & money if you can't man
1مدت زیادی است از شما بی خبرم
1for some time i did not have to speak much.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com